کد مطلب:149484 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

سیدالشهداء، عظمت روح و سلب آسایش از بدن
1. «متنبی» می گوید:



و اذا كانت النفوس كبارا

تعبت فی مرادها الاجسام [1] .



به طور كلی روحیه های كوچك چون از خود درد ندارند و هدف ندارند (همه ی دردها و هدفهایشان درخواسته های جسمانی خلاصه می شود) و ایده آل ندارند، تن ها را به زحمت نمی اندازند، به لقمه ای كه به دریوزگی تحصیل می كنند قناعت می كنند؛ اما روحیه های بزرگ همیشه تن را به حركت وا می دارند و در زحمت و بلا قرار می دهند، فرقشان شكافته و سرشان بریده می شود. به همین جهت شادی برای آنها افتخار است، كه نشانه ی عظمت نفس آنهاست. [در] این گونه اشخاص كه روحشان از جسمشان بزرگتر است كار بدن دشوار است. بدن علی اگر می خواهد با روح علی بسازد باید با نان جوین و شب زنده داری ها بسر برد، احیانا از ناحیه ی خود علی مجازات ببیند و سر را توی تنور ببرد. تن حسین اگر بخواهد با روح حسین همدم باشد باید آماده ی تشنگی بی اندازه باشد، آماده ی زیر سم اسب [رفتن]، آماده ی زخمهای تیر


كالقنفذ باشد [2] خوشا به حال بدنی كه با یك روح كوچك توأم شده، همه ی سور و سات ها را برایش فراهم می كند، به قیمت دریوزگی و دزدی نان تهیه می كند، به قیمت جنایت و آدمكشی پست تهیه می كند.

وای به حال بدنی كه با یك روح شریف و بزرگ توأم است. چند لقمه نان جو بیشتر گیرش نمی آید كه به زحمت باید از گلو پایین بدهد، از آن طرف باید شب زنده داری كند، روز باید دره به دستش بگیرد مراقب نظم اجتماع باشد، یا شمشیر به دست بگیرد و گردن تبهكاران را بزند، یك روز سر توی تنور برد... 2. علی علیه السلام درباره ی متقین می فرماید: انفسهم منهم فی تعب، و الناس منهم فی راحة. [3] اینجا مراد از «نفس» نفس حیوانی است؛ اشاره است به اینكه آسایش آنها در آسایش و عدم سلب راحت از دیگران است.

3. جمله ی امام حسین علیه السلام كه از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله روایت كرده است: «ان الله یحب معالی الامور و یبغض سفسافها» [4] می رساند كه روح امام با امور پست جسمی سر و كار ندارد، سر و كارش با معانی عالی و بلند است.

4. برای بعضی روح خدمتگزار جسم است، یعنی فكر و عقل و عاطفه در خدمت هدفهای جسمانی و بدنی و حیوانی است، روح اسیر است، روح تا حدی رنج می برد اگر چه روح كوچك حتی احساس رنج هم نمی كند؛ روح باید بزرگ باشد كه احساس درد و رنج بكند، اگر احساس درد و رنج بكند كوچك نیست و در خدمت جسم قرار نمی گیرد.

5. این شعر:



لنقل الصخر من قلل الجبار

احب الی من منن الرجال



یقول الناس لی فی الكسب عار

فان العار فی ذل السؤال [5] .



نموداری از به رنج افتادن بدن به خاطر بزرگی روح است.


6. اینكه امام فرمود: «الا و ان الدعی بن الدعی... هیهات منا الذلة» نموداری از به زحمت افتادن بدن است به خاطر عظمت روح.

7. روح و بدن در عین اتحاد و یگانگی، از جنبه ی دوگانگی مانند دو رفیقند كه از طرفی الزاما با همند و نمی توانند از هم جدا باشند و از طرف دیگر دو رفیق هستند كه هم هدف نیستند:



میل جان اندر ترقی و شرف

میل تن در كسب اسباب و علف



این است كه كوچك ماندن هر كدام به نفع دیگری و رشد كردن هر كدام به ضرر دیگری است.

8. می گویند نوابغ همیشه شوهران بدی هستند. دلیلش هم واضح است: افق روح آنها از افق آرزوها و افكار و تمنیات و آمال یك زن بالاتر است. جسمش با زن هست ولی روحش با زن نیست. اما اگر كسی در عین نبوغ بتواند خود را آنقدر در موقع خودش تنزل دهد كه با زن عادی در افق عادی هم معاشرت كند او واقعا فوق نبوغ است، معلوم می شود قدرت تنزل دادن خود را دارد، و قدرت تنزل دادن خود خیلی فوق العاده است.

برای من پیش آمده است كه با اشخاصی در افق پایین مجبور بوده ام ساعتی زندگی كنم. در عذاب الیم بوده ام. می دیده ام یك كلمه حرف ندارم با آنها بزنم، گویی همه ی معلوماتم را فراموش كرده ام.


[1] [وقتي نفس كسي بلند مرتبه بود تن او در راه مراد آن به زحمت مي افتد.].

[2] [آورده اند بدن مبارك حضرت از كثرت اصابت تير مانند قنفذ (خارپشت) مي نمود.].

[3] قريب به اين عبارت در نهج البلاغه خطبه ي 184 معروف به متقين. [خود را به زحمت مي اندازد، و مردم از آنان آسوده اند.].

[4] تاريخ يعقوبي، ج 2 / ص 246 [خداوند كارهاي بلند و گرامي را دوست مي دارد و كارهاي پست و زبون را دشمن دارد.].

[5] [به دوش كشيدن تخته سنگ از قله ي كوهها نزد من از منت بردن از ديگران محبوبتر است. مردم به من مي گويند كسب ننگ است، در صورتي كه ننگ در ذلت خواهش است.].